نشستم به انار خوردن(با نوای ابتهاج بخونید که در گفتگو با بیبیسی فارسی نشستهام به در نگاه میکنم رو خوند) و در همین حین به این فکر میکنم که کمیت مطالعهم پایین اومده و این بر خاطرم گذشت که من شاید به اندازه انگشتان یک دست فقط در تابستون تعطیلی داشتم و ما بقی درحال تحصیل بودم.
تو راه طهران پیرمرد ۷۰ سالهای بود که کتاب حقوقی دستش بود و میگفت که تازه شروع کردم به خوندن کارشناسی حقوق و.
قبل از نشستن بر خوان یعنی خوردن انار فکر میکردم که چرا شیر موز و شیر توتفرنگی داریم ولی چرا شیر انار نداریم و لاینحل موند!
انسان عجب فکرهایی میکنه با خودش.
درباره این سایت